جالبتر این است که هر روز یکی میشود گزینه اصلی و دیگری از دسته طبقه بندیهای پرسپولیس دور میشود و روز بعد ورق به صورت کامل برمیگردد. امروز برانکو، فردا قطبی و در این میان لابیهایی هم برای محمد مایلی کهن و حمید استیلی هم آغاز شده.
یک گذار تاریخی در فاصلهای نه چندان دور از امروز، در همین دیروزی که دم دست هم هست، ما را میبرد به درگیریهای فدراسیون فوتبال و یک کمیته در وزارت ورزش. فدراسیونی که میخواست زلاتکو کرانچار را به تهران بیاورد و روی نیمکت تیم امید بنشاند و از آن سو کمیته بررسی مربیان خارجی ورزش ایران در وزارتخانه، کرانچار را به دلیل شرب خمر، وتو کرد. اتهامی سنگین که البته هرگز هم اثبات نشد. اثباتش هم ممکن نبود. وزارت دنبال بهانهای میگشت که آن را در اتهامی بیپایه که سالها قبل فدراسیون مونته نگرو به زلاتکو بسته بود، پیدا کرد. اما همین وزارت ورزش که حالا همه کاره و تصمیم گیرنده اول و آخر باشگاه بیدروپیکر پرسپولیس شده، فقط و فقط میان گزینههای خارجی به دنبال مربی میگردد. قطبی با پاسپورت آمریکایی، برانکوی کروات و حتی شنیده میشود که مصطفی دنیزلی ترک تبار در گزینههای وزارت (دقت کنید وزارت، نه باشگاه پرسپولیس) قرار گرفتهاند.
پرسش جدی اینجا شکل میگیرد که اگر قرار بود هر یک از این مربیان از سوی فدراسیون فوتبال به عنوان گزینه سرمربیگری تیمهای امید یا جوانان و نوجوانان به وزارت ورزش معرفی شوند هم تا این حد راحت مورد تأیید وزارت قرار میگرفتند؟ آیا وزارت که امروز در حال کمک به نماینده خود (نژادفلاح) برای انتخاب سرمربی پرسپولیس است، از پرسپولیس میخواهد که پروسه بروکراسی معرفی مربی تیم امید به کمیته ارزیابیاش را طی کند؟
امروز با دیدن اوضاعی که پرسپولیس دچارش شده، می توان خوشحال بود که فدراسیون فوتبال دیگر در دست قدرت مدیران وزارت ورزش نیست. مدیرانی که فدراسیونها و باشگاههای زیر سلطه خود را با تغییرات پیاپی به مرز نابودی کشیدند و حالا فقط و فقط منتظر رسیدن به مجمع انتخاباتی فدراسیون فوتبال برای اعمال نفوذ خود هستند. میتوان سپاسگزار فیفا بود که فدراسیونهایش را آن قدر مستقل کرده که زیر نظر مستقیم یک مقام دولتی کن فیکون نشوند. البته می توان امروز و با دیدن یکه تازیهای وزارت ورزش در تصمیم گیریهای ریز و جزیی ورزش، به دورانی که سعیدلو و عباسی بر مسند قدرت بودند، حسادت کرد. وزارت ورزش امروز تمام برنامههای ریز و درشت خود را رها کرده و فقط و فقط در پی گماردن نیروهای خود در فدراسیونها و البته اعمال قدرت در فوتبال و حتی باشگاهها افتاده.
حالا چه کسی در وزارت ورزش برانکو و قطبی و دنیزلی را تأیید میکند؟ اصلاً وزارت لزومی به بررسی این گزینهها میبیند یا آن کمیته را صرفا برای سنگ انداختن پیش پای فدراسیونهای مستقل تشکیل داده است؟!
نظر شما